::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::
::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

روزهای متغیر

چندوقتی است انگار من چندین ذهن دارم در این چند ماه شخصیت های مختلفی را در خود میبینم و خود بودنم یادم رفته است ، حتی نوشتن هم دیگر مانند قبل نیست از کلماتی جدید برای تعریف خواسته هایم استفاده می کنم ، خواسته هایی که  مانند قبل نیست . همه چیز در من در حال تکامل است انقدر خدایان را نزدیک خود می بینم که آنها را به انسان ها شباهت میدهم و این شک مرا نسبت به بعضی چیز ها عمیق تر کرده است.  و تنها فرقش با دیروز این است که اگر خدایی همچون انسان در این نزدیکی هاست من قبولش کردم و دگر از اینکه کیست دست برداشتم زیرا نیکی می ماند از او و بدی ها را حتما خود انجام میدهم ، و افسوس این را می خورم که چرا تا دیروز مانند امروز نبودم و مرتب  به دنبال دلیل هایی میگشتم که به من ارتباطی نداشتند . در نوشتن ضعف دارم و این را از نحوه نوشتن این مطلب می فهمم .