::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::
::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

۱سال گذشت

دقیقا یک سالی میشه که من اینجا نیومدم .

دوباره شب شراب٬ فکرم در حال گذرکردن است تا کجا نمی دانم. دوباره صدا می زند موج مرا میان هزاران اندوه ٬  بغز دریا صدایم را باور نمی کرد ٬ گریه کثیف دریا ماهی هفت سینم را کشت چه رسد عشق که خواهد مرا پناه دهد در این طوفان .

می دونی عشق من خیلی وقته برات نامه می نویسم تا حالا هر نوع علاقه خواستم برایم فراهم کردی اما چرا قانع نمی شم ؟ من آدم بدیم .

سال نو مبارک چه جالب در نحس ترین روز سال من باید پیام تبریک سال نو دهم

خوب و خرم باشید.