ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
وقتی هرشب اینجا کنار من موسیقی از تنهایی در میاد شعرهای کاغذی رقص قافیه ها را در میان نت های ساز ها لب به اعتراض باز می کنند و درد و دل ها با من دارند . این شب ها شعر ها از خیابان ها امدند ، آدم های شهر من هر کدام قطعه ای در سر دارند و من هم برای هر یک نثری بر خط دارم ، همه و همه در کنار هم کتابی است به قطوری تمدن شهر من و افسوس برگ هایی از این کتاب گم شدند . و من هنوز هم به دنبال آدم های شهر من شعر می خوانم .