::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::
::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

همیشه خدا تاریک است

 

انسانها به دنبال خدا هستند ولی خدا کیست؟ من نیستم پس حتما شما هم نیستی چون انسانیم به دنبال چیزی می گردیم که بودنش بر نبودنش دلالت داره ! یه وقتائی به خودم می گم به نام خداوندی مهربانی که شیطان را آفرید تا آدم و حوا را بفریبد تا من و شما زیبائی این دنیا را ببینیم .

فلسفه های مختلفی در این دنیا دیدم و هر بار از خنده به گریه کوچ کردم بارها در نمایشنامه های طنز خوانده بودم زندگی را می توات مانند کاریکاتور ها کشید! ولی صاحب کاریکاتور از به تصویر کشیدنش برای مضحکه شدن در میان مردم مسلما خنده را انتخاب نمی کند بازی گردان زندگی در بشریت به قول عده ای که روشنفکر نام دارند. خدا نام دارد!

حاشیه را در کنار جوب آب به فاضلاب می سپارم و حرف دل زباله ها را روی اسفالت می نویسم

زباله ها جلوی درب منزل ما بخودشون عطر می زنند، بعضی ها از بوی زباله ها لذت می برند اما بعضی دیگر منتظرن ساعات 10 شب بشه ! گربه های خیابانی نگران نباشید غذای امشب عطر خیابان دارد

بهزاد منفرد

دنیائی زیر خاک!

دیگه دنیا به سبک خودش موسقی می نوازه دیگه نه میشه موسیقی آروم گوش داد نه میشه موسیقی تند نه می تونم دکلمه گوش کنم نه می تونم موسیقی به سبک بی کلام بشنوم فقط میشه نفس کشید صدای تند نفس هنگام فرار از مشکلات خودش یه ساز قشنگه وقتی می ایستی و نفس می گیری تا دوباره فرار کنی اونجاست که دیگه ساز تکراری سراب! صدای رگبار شب صدای بارون اشک توی سنگفرش خیابون زجر دم مرگ یه معتاد کنار جوب ته غم لابه لای حسرت ، ولی وقتی خسته ام قلمم نشانگر حقیقت چرا وقتی کاغذا سیاه می شن دستای من از بارون غم خیس نمیشن! جرا وقتی اشک آدما از چهرشون زلال تره غم آدما از دلشون سایه تره ! می خوام فرار کنم برم مهم نیست تکرارش فقط یه مشت دلیل موندن! فقط هرجا خوابیدم و دیگه چیزی ندیدم! بیشتر مرا ببینید! بالای سرم این نامه را برایم بخوانید....!

نویسنده: بهزاد منفرد

 

 


 

 

ایست! تولد مرگ

وقتی شب میشه می شینم  به ستاره ها نگاه می کنم نه بخاطر اینکه ازم دورن بخاطر اینکه انقدر بهم نزدیکن  که می تونن حرف دلشون و بهم بزنن شادی کنن بخندن با هم دیگه نقاشی آسمانی ترسیم کنند و حسرت  همبستگیشون و تو دل ما آدما بزارن اما اون شب شب عجیبی بود شبی که آسمان یه ستاره بیشتر نداشت!

نشسته بودم تو تنها ترین جای اتاقم و از روزنه پنجره ستاره رو نگاه می کردم! وقتی دیدمش خودمو احساس کردم! که اینقدر تنهام که ستاره ها  امشب من و خواستن بکشن! دوست داشتم دستمو دراز کنم ستاره رو بگیرم و باهاش هم دردی کنم خیلی سعی کردم! اما نشد ساعت ها پشت پنجره تک ستاره شده بود آغار گر تنهائی من!

دیگه انقدر تنها بود که پرنده ها هم  به سوی ستاره  نمیومدند دلم می خواست برم بیرون ، پنجره رو باز کردم و صحنه ای دیدم که برام جز درد چیزی نداشت! ستاره ها تنها نبودن من اونهارو تنها فرض کردم چون آسمان را از یک روزنه می دیدم و وقتی روزنه رو بزرگ تر کردم! ستاره های بیشتری دیدم! از اون روز به خودم قول دادم که هیچ وقت حس نکنم که تنهام اون ستاره ها شده بودن! الگوی زندگیم! و تنهائی رو به باد دادم ببرتش راستی اگه یکی در زد! خواست بیاد پیشت برات کادو اورده بود مراقب باش باد نباشه ممکن تنهائی منو برات آورده باشه! بهش بگو بره! سراغ فرد دیگری اینجوری می تونی کاری کنی که تنهائی تنها نباشه

نویسنده : بهزاد منفرد

 

 

تقدیم به همه عاشقان

در فرهنگ مسیحی روز والنتین نماد عشق است و تقریبا همه آنان که میانشان رشته های الفت و دوستی برقرار است برای هم هدیه می خرند.

جالب اینجاست که بر اکثر این هدایا که امروزه در شکل ها و قیمت های متفاوت عرضه می شوند رنگ سرخ حکومت می کند و این هدایای سرخ رنگ که در همه مغازه های شهر یافت می شوند مردمی را که بی خیال و بی حوصله می گذرند به یاد روزهای عاشقی می اندازند. با این که تعداد زیادی از جوانان ایرانی در این روز برای هم هدیه می فرستند اما کمتر می توان میانشان کسانی را یافت که از فلسفه وجودی چنین رسمی مطلع باشند. در مورد والنتین روایت های زیاد و متفاوتی هست که به دو نمونه از انها اشاره می کنیم:
این روز از دوره امپراطوری یونانیان به شهرت رسید. در یونان باستان روز 14 فوریه به روز جونز معروف بود. جونز پادشاه همه بت ها و الهه ها بود. او همچنین به خدای همه الهه ها و زنان و ازدواج ها معروف بود. در روز 15 فوریه نیز جشن lupercalia برگزار می شد، در این روز دختران جوان نام خود را روی کاغذ نوشته در بطری هایی می گذاشتند و به آب می انداختند، در طرف دیگر رودخانه پسران جوان در انتظار می ایستادند، هر یک بطری ای را از آب می گرفت و تا شب 15 فوریه را با دختری که اسم او را از آب گرفته بود در جشن شرکت می کرد؛ گاهی هم این آشنایی ها به ازدواج می انجامید.
یونان در دوران امپراطوری کلادسیوس روم سراسر آشوب و خون ریزی بود و او همیشه در پیدا کردن سرباز برای ارتش خود مشکل داشت و این کمبود سرباز را ناشی از سستی مردها در ترک عشق خود می دانست، پس همه نامزدی ها و ازدواج ها را لغو اعلام کرد. در این میان والنتین مقدس، کشیش مهربانی که در روم زندگی می کرد به همراه ماریوس مقدس عزم خود را جزم کردند تا زوج های جوان را به طور سری به عقد هم درآورند. اما پس از با خبر شدن پادشاه از این قضیه برای سر والنتین مقدس جایزه تعیین شد. تا این که سرانجام او در روز 14 فوریه سال 269 میلادی به قتل رسید.
نظرات متفاوتی درباره تاریخچه والنتین وجود دارد. بعضی عقید دارند که این روز به والنتین مقدس، مربوط می شود. بر طبق افسانه ها والنتین مقدس یک متن خداحافظی هم برای دختر زندان بان که تنها دوست او بود نوشته و آن را این طور به پایان رسانده است: «از طرف والنتین تو»
بر طبق افسانه ای دیگر، والنتین یک کشیش بوده که در طول امپراطوری کلادیوس در معبد زندگی می کرده است ... .
پاپ جلاسیوس 14 فوریه را به افتخار او روز والنتین نامید. از سال ها قبل روز 14 فوریه کسانی که یکدیگر را دوست داشته اند برای هم هدایایی ساده ای چون گل می فرستادند. امروزه در آمریکا خانم «استرهولند» به خاطر فرستادن اولین کارت های ولنتاین به شهرت رسیده است.

داستان ولنتاین مقدس:
والنتین در قرن اول میلادی (بنا به روایاتی قرن سوم) در روم زندگی می کرد. در آن زمان روم تحت سلطه کلادسیوس بود. او یک پادشاه جنجگو بود که دوست داشت سربازان برای حضور سپاهش داوطلب شوند ولی مردها نمی خواستند بجنگند، همانطور که گفته شد والنتین که در آن زمان یک کشیش بود با او به مبارزه برخاست و وقتی زندانی شد، بسیاری از کسانی که او آنها را به عقد هم در آورده بود به دیدنش رفتند. آنها گل و نامه های محبت آمیز خود را از دریچه های دیوار به زندان پرتاب می کردند.
یکی از ملاقات کنندگان او دختر زندان بان بود، روزها به دیدارش می آمد و چند ساعتی با هم صحبت می کردند روزی که قرار بود والنتین کشته شود نامه ای برای تشکر از دوستی و وفاداری اش برای او نوشت که با جمله «Love from your valentine» خاتمه می یافت.
در نقاط مختلف دنیا در این روز مراسم مختلفی برگزار می شود که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
_ در انگلستان کودکان به شیوه بزرگسالان لباس می پوشیدند و می خواندند: صبحت بخیر، والنتین
قفل هایت را مثل قفل های من باز کن
دو تا و سومی بعد از آن
صبحت بخیر والنتین
_ در ویلز در روز 14 فوریه مردم به هم قاشق های چوبی هدیه می کنند که روی آنها را با قلب و کلید تزیین کرده اند این اشیای تزئینی به این معناست که «عشق من، تو قفل قلب مرا باز کردی»
در قرون گذشته در این روز مردی که دختری را دوست داشته برایش لباس هدیه می فرستاده اگر دختر هدیه را می پذیرفته به معنای پذیرفتن خواستگاری او بوده است.
_ بعضی مردم عقیده دارند اگر در روز والنتین یک سینه سرخ بالای سر دختری پرواز کند به معنی این است که او با یک دریانورد ازدواج خواهد کرد. اگر یک گنجشک ببیند یعنی شوهرش فقیر ولی بسیار خوش اخلاق است و اگر یک سهره ببیند به معنای ازدواج با یک مرد میلیونر خواهد بود.
افسانه دیگری می گوید اگر یک دختر یک سیب را از دم گرفته بچرخاند و در همین حال نام 5 پسر مورد علاقه اش را به زبان بیاورد با پسری ازدواج خواهد کرد که در زمان ایستادن سیب نامش در زبان او بوده است و اگر همین سیب را از وسط به دو نیم کند تعداد تخمه های سیب تعداد فرزندان او خواهد بود.
و روایتی دیگر چنین می گوید:
روز «تجلیل از عشق» یا Valentine's Day در بسیاری از کشورهای عمدتا مسیحی جهان جشن گرفته می شود. نام این روز از اسم والنتین قدیس گرفته شده است. او کشیشی بود که در سده سوم میلادی می زیست، زمانی که گرویدن به دین مسیحیت در رم باستان غیر قانونی بود. سن والنتین چند صد مسیحی را از شهر رم فراری می دهد تا مجازات نشوند و به دست سربازان رومی نیفتند. اما سربازان آنها را دستگیر می کنند و سن والنتین را شکنجه می دهند و گفته می شود که در روز چهاردهم فوریه سال 269 میلادی در اطراف شهر رم سرش را می برند. بعدها کلیسایی به نام او بنا می شود و سن والنتین را قدیس می خوانند. همزمانی مرگ او با جشن زوج یابی در رم باستان که به لاپرکالیا معروف بود باعث می شود که از آن پس روز چهاردهم فوریه را روز تجلیل از عشق بخوانند

ارسال کارت پستال به عنوان هدیه برای روز والنتین

غرور...

بچه که بودم تا آلان که مثلا بزرگ شدم یه شعر بود همیشه گوش می دادم فقط زمانی که تنها می شدم میومد می گفت .:

چرا وقتی که آدما تنها میشه غم و غصش قدر یک دنیا میشه! میره یک گوشه پنهون میشنه اونجا رو مثل یه زندون می بینه!

هر وقت تنها شدم قدر عشق و دونستم واقعا تو این زمونه هیچ کسی یار کسی نیست جز خود آدما ، امروز داشتم به این فکر می کردم که واقعا چرا من نمی تونم تنها زندگی کنم . راستش اخلاق دیگران رو من تاثیر جالبی نگذاشته ، تو این زمین که فقط آدمای خاکی توشون زندگی می کنن بعضی ها یه سری شغل دارند یه شغل برام جالب بود اونم این که بعضی دیگه کارشون شده عشق به بازی بگیرند و از این یار به یار دیگری بند این مسائله برام پوچ و بی دلیل من هیچ وقت نخواستم عشق و فراموش کنم یا بخوام باهاش بجنگم خسته که شدم از این دنیا نه بلکه از موجودات بی رحم خاکی ! یکی از سخت ترین کارهائی که تو زندگیم دیدم و تجربه کردم مبارزه با غرور ... غرور رو نمیشه رها کرد بخاطر عشق بارها غرور رو زیر پا گذاشتم و چوبشو خوردم . اما می دونم روزی میرسه و این ضعف و کنار می ذارم و اون روز من خوشبخترین مرد روی زمینم چون دیگه هیچ کس شغل عاشق کشی شو به رخ من نمی کشه!!!

جام شراب بود و عشق؟

نمی دونم زندگی رو میشه با چی نوشت اما با هرچی بخونیش یه معنی میده اونم عشق حالا اگر بشه عشق رو بخش کرد . یاد کلاس اول دبستان می افتی که زندگیت چقدر شیرین بود زندگی با عشق شیرین میشه یه مدت عشق میمیره و دوباره بر می گرده چقدر خوب بود که احساس واقعیم به سمتم برگشت دوباره با عشق تازه می تونم از نو بنویسم می تون از زلال بودن چشمه جاری زندگی کنم

عشق من عاشقمه براش میمیرم نه بخاطر اینکه اون منو دوست داره بخاطر اینکه از چیزی که اون لذت ببره لذت می برم بخاطر اینک آسمون ارزوهام فقط اون .

تعبیری برام تو ذهنم فراموش نشد این بود

من مثال رودی بودم که همیشه جاری به سنگ های مختلف برخورد کردم اما نه ایستادم بلز رد شدم تنه درخت نگهم داشت اما باز هم حرکت کردم تمام شیطنت هایم را توی راه انجام دادم سپس به یک سد بزرگ برخورد کردم و شروع به جمع شدن شدم و زندگیه واقعیم شکل گرفت

10 پله تا آرامش

آیا آرزو دارید که آرام و خونسرد و خوددار باشید و فرصت کافی برای آنچه دلخواه شماست در اختیار داشته باشید؟ اگرچه رسیدن به این هدف مشکل به نظر می رسد، اما با کمی تلاش و تجدیدنظر در افکار و اعمال می توان به آن نزدیک شد.
بهتر است راهکارهای پیشنهادی ما را رعایت کنید:


 

فراموش نکنیددر دنیای شلوغ و پر استرس امروز به دست آوردن تکه ای آرمش می تواند غنیمت بزرگی باشد آیا ذاتا همیشه مسوول امور و عهده دار نظم و ترتیب هستید؟
افراد پرکار و فعال اغلب احساس می کنند همه کارها باید تحت کنترل آنها باشد، خصوصا مواقعی که هدف خاصی مدنظرشان است.
بنابراین سعی کنید برای یک بار هم این عادت کنترل کردن را رها کنید و بگذارید زندگی مسیر خود را بپیماید.
به عنوان مثال بگذارید دیگران برنامه سفر دستجمعی یا پیک نیک را سازماندهی کنند و نتیجه حاصله را بدون هیچ اظهارنظری بپذیرید و ببینید چه احساسی به شما دست می دهد. این کار ممکن است برای شما پردغدغه و برای دیگران شگفت انگیز باشد، ولی آرامشی که برایتان به ارمغان می آورد، ارزش دارد.

مسوولیت های متعدد را نپذیرید
ممکن است از این که همواره کارهای بسیاری را با هم انجام می دهید به خود ببالید، ولی قطعا در عین کار احساس عدم تمرکز، نگرانی و خستگی می کنید.
خانمها اکثرا از این که قادرند چندین کار را همزمان انجام دهند به خود می بالند ولیکن در نهایت از این عمل آسیب می بینند.
بنابراین در عهده داری کارها هوشیار باشید؛ یعنی کارها را یک به یک و به نوبت انجام دهید. قدر لحظه های عمر خود را بدانید و از انجام کاری که عهده دار هستید، لذت ببرید تا پس از این که کار را به نحو احسن انجام دادید، احساس موفقیت کنید.

به موفقیت های خود بها دهید
همیشه توجه داشته باشید که موفقیت ، پیروزی های بعدی را به دنبال می آورد و احساس خود کم بینی را از انسان دور می کند. کافی است تنها به یک چیز که موجب بالندگی شماست و یا یک زمینه که در آن موفق بوده اید فکر کنید. ارزشمند بودن خود را مورد تایید قرار دهید.
این بار که در مسیر کم ارزش پنداشتن خود قرار می گیرد، سعی کنید موفقیت هایتان را مرور و تامل کنید. با این عمل همه امور را در دورنمایی مثبت قرار می دهید و احساس آرامش خواهید کرد.

به نیازهایتان اهمیت دهید
همیشه به فکر راضی و خوشحال کردن دیگران بودن کافی نیست ، کمی هم به فکر نیازهای معقول و مقبول خود باشید. این دلیل بر خودخواهی نیست.
به نقطه نظرات دیگران گوش دهید، ولی اگر لازم می دانید برای این که فرصت کافی برای پاسخ داشته باشید به آنها بگویید برای فکر کردن و تصمیم گرفتن درباره آن موضوع نیاز به زمان دارید. در عین حالی که انعطاف پذیر هستید نسبت به احساسات و عواطف خود نیز واقع گرا و بی رودربایستی باشید.
این را بدانید که این گونه برخورد با مسائل حتما با موفقیت توام خواهد بود. اگر رک بودن شما را به وحشت می اندازد ابتدا از مسائل کوچک شروع کنید و بعد به مسائل بزرگتر بپردازید تا بدین وسیله گستره آرامش خود را افزایش دهید.

از کار خود لذت ببرید
اگر همواره در حال مسامحه و طفره رفتن از انجام کاری هستید و یا احساس می کنید برای انجام کاری تحت فشار هستید، علامت این است که از کاری که انجام می دهید لذت نمی برید. واقعیت امر این است که شما به هر حال ناچارید این کار را انجام دهید، پس روی جنبه های لذت بخش آن تمرکز کنید؛ مثلا حس خوبی که به نظم درآوردن امور می دهد و یا مورد تقدیر و ستایش قرار گرفتن از بابت رسیدن به نتایج مطلوب تکیه کنید.
این دیدگاه مثبت می تواند تنش های درون شما را بزداید و به شما فرصت دهد که دریابید چه تغییرات درازمدتی را می توانید ایجاد کنید.
انعطاف پذیر باشید لزوم یک برنامه روزمره برای تنظیم نیازهای زندگی بسیار خوب و معقول است ولی نباید اصرار و اجبار در رعایت آن موجب تنش و اضطراب شما شود.
سختگیری و جدی بودن زیاد سبب می شود فرصتها را از دست بدهید و تاکید برای اجرای آن برنامه انرژی خود را بیهوده تلف کنید در مواقعی که لازم می دانید روش و تاکتیک خود را تغییر دهید تا در کارهایتان موفق تر و در رسیدن به اهدافتان خلاق تر شوید.
انعطاف پذیری به شما آرامش بیشتری می دهد چون به شما فرصت می دهد حین انجام کار روش خود را انتخاب کنید.

بین کار و زندگی تعادل برقرار کنید
تداخل و ادغام زندگی کاری و اداری با زندگی خصوصی باعث اختلالات فیزیکی و عاطفی است برنامه و زمانی را برای توقف کار انتخاب کنید و به آن پایبند باشید. در خانه به کار فکر نکنید و توجه خود را به زندگی خانوادگی معطوف دارید.
مواردی پیش می آید که این کار برایتان مقدور نیست ، ولی سعی کنید بیشتر موارد این مساله را رعایت کنید.

عکس العمل هایتان را عوض کنید
ممکن است همواره در تغییر شرایط تنش آفرین موفق نباشید، لیکن باتغییر دادن دیدگاه خود نسبت به آن می توانید احساسات خود را عوض کنید.
اگر کسی دیر به سر وعده می آید شانه هایتان را به علامت بی تفاوتی بالا نیندازید و از وقت آزادی که به دست آورده اید لذت ببرید. اگر کسی بی ادب و پرخاشگر است این گونه تلقی کنید که او مبتلا به فشار خون بالا می شود و نه شما.

ذهن و روح خود را شاد کنید
ذهن و روان خود را با دیدن و شنیدن کارهای هنری ، زیبا و آراسته کنید. از نمایشگاه های هنری دیدن کنید و به موسیقی گوش فرا دهید و بر زیبایی های یک گل تمرکز کنید.
کاغذ و قلمی را بردارید و منظره زیبایی را نقاشی کنید و یا در پارک قدم بزنید و یا در یک کلاس هنری ثبت نام کنید.

برای آینده برنامه ریزی کنید
حتما برای خود برنامه های تفریحی تدارک ببینید؛ چرا که چشم انتظار بودن برنامه های تفریحی نیز آرام بخش بسیار خوبی است.
فهرستی از برنامه های لذت بخش تهیه کرده و برای انجام آن برنامه ریزی کنید؛ مثلا برنامه ای برای تهیه بلیت تئاتر و یا قرار ملاقات با یک دوست و یا خرید کتاب مورد علاقه تان تهیه کنید. با این کارها بلافاصله احساس دلپذیری خواهید کرد.


با همسر خود دوست باشیم

با همسر خود دوست باشیم

اطلاعات بین الملل : می توانیم همسرمان را آن گونه که هست ببینیم به اندازه خودمان برایش ارزش قایل باشیم و بدون انتظار برایش مایه بگذاریم. متعهد بشویم تا برای او رفاه کامل ایجاد کنیم. پس این است که عشق می تواند بی هیچ تلاش آشکاری، میان ما آزادانه به حرکت دربیاید. چنین عشقی، عشق بدون قید و شرط بین بهترین دوستان است.

می توانیم عاری از نفس پرستی به همدیگر عشق بورزیم و رهایی انرژی را تجربه کنیم. به خاطر جزییات رابطه مان را به خطر نیندازیم و در چارچوب ساختگی با هم رفتار نکنیم. بلکه به هم عشق بورزیم و احترام بگذاریم و نسبت به هم عشق غیرارادی داشته باشیم.
اولین جزء برای داشتن رابطه عمیق و عاشقانه پایدار و عشق بدون قید و شرط دوستی میان دو نفر است. پس می توانیم با عمیق ترین زمزمه های روحمان به او اعتماد داشته باشیم. بهترین وبدترین مسایل را درباره هم بدانیم و همچنان همدیگر را دوست داشته باشیم. درست مانند یک دوست و یک عاشق.
می توانیم برای داشتن رابطه دلخواه و درک متقابل، رشته های ارتباطی مان را محکم تر کنیم. سپس با کسب مهارت در بیان خواسته هایمان بکوشیم. وقتی نمی توانیم وجودمان را برای کسی که دوستش داریم ابراز کنیم. دریچه های روحمان را نسبت به او بسته ایم. در نتیجه دچار مشکلات عاطفی می شویم. پس می توانیم در پشت ظاهرمان پنهان نشویم.
می توانیم سعی کنیم تا آنچه همسرمان را خشنود می کند به او بگوییم تا او به حدس و گمان روی نیاورد. به جای بیان خواسته هایمان، ترجیحاتمان را به او بگوییم. اگر نتوانیم درونیات مان را آشکار کنیم، نمی توانیم خودمان را نیز بشناسیم. با ابراز وجود می توانیم چیزهایی را ببینیم. احساس وتصور کنیم و به امید آن چیزهایی باشیم که نمی توانستیم به وجودش بیندیشیم. با ابراز احساسات اعتبار بیشتری کسب می کنیم. اما آسیب پذیرتر و حساس تر می شویم. در عوض وقتی به همسرمان اجازه بدهیم تا ما را کاملاً بشناسد، ترس کمتری خواهیم داشت تا ما را در آینده ترک کند. وقتی او ما را قبول دارد و بدون قید و شرط عشق می ورزد، نباید در رابطه مان پنهانکاری کنیم.
می توانیم برای داشتن آرامش درونی، به افکار، گفته ها و اعمالمان عشق بورزیم. به عشق بیندیشیم. از عشق حرف بزنیم و در همه اعمالمان عشق بی قید و شرط مان را به همسرمان نشان بدهیم. برای آنکه او نسبت به ما وضوح داشته باشد، می توانیم عمیق ترین احساساتمان را به او نشان بدهیم پس بدون مکالمه، نمی تواند صمیمیتی وجودداشته باشد. تنها راهی که می توانیم با همسرمان رابطه داشته باشیم، گفتن حقیقت است. رابطه حقیقی، عشاق رابه حرکت وامی دارد و بین آنها اتحاد، عشق و رضایت ایجاد می کند.
می توانیم برای هرچه صمیمی تر بودن، احساسات مثبت و منفی را به یک میزان باهم در میان بگذاریم. نگفتن حقیقت به نوعی دروغگویی است. انرژی که برای صداقت به کار می بریم. بسیار کمتر از انرژی است که صرف نگفتن و پنهانکاری می شود. پس بهتر است خود را وقف حقایق و زندگی آزادانه کنیم و با کسب شجاعت برای چنین زندگی، از ترس نیز رها بشویم. وقتی بصیرت برتر از احساس ترس شمرده بشود، ترس وجود نخواهد داشت.
می توانیم بدون قضاوت درباره گفته های همسرمان، به حرف هایش گوش بسپاریم و دلمان را همیشه برای حرفهایش بگشاییم.
می توانیم برای داشتن رابطه ای خوب، طرف دیگر رابطه مان را نگهبان تنهایی مان قرار بدهیم.
وقتی بدانیم بین صمیمی ترین افراد نیز فاصله نامحدودی وجود دارد، می توانیم در کنار هم زندگی عالی داشته باشیم. اگر این فاصله را بپذیریم، همدیگر را کاملتر می بینیم.
می گویند می توان آنقدر به هم نزدیک بود تا از کمبود هوا شکایت کرد. اما بهتر است اجازه ندهیم در رابطه عاشقانه مان چنین مساله ای پیش بیاید. می توانیم هنگام نیاز همسرمان به او آزادی بدهیم. بگذاریم رها باشد و وقتی نیاز به مراقبت داشته باشد از او کاملاً مراقبت کنیم. می توانیم متعهد بشویم تا هنگام نیاز، در رابطه مان فضای باز ایجاد کنیم. می توانیم صمیمیت و تنهایی را دوست داشته باشیم تا گره ای در کارهایمان ایجاد نشود.
در دل عشق راز ساده ای وجود دارد؛ عشق به معشوق اجازه رهایی می دهد. پس می توانیم به ترکیبی از استقلال و باهم بودن برسیم و در موقع نیاز، در این باره آزادانه باهم حرف بزنیم. عشاق می دانند که اگر هریک فرد کاملی باشند، عشق آنها نسبت به همدیگر کم نمی شود و آن را تهدید نمی کند. آنها در رابطه شان احساس امنیت می کنند. احساس ناامنی حسادت ایجاد می کند که درواقع تقاضایی است برای دریافت مهر و محبت بیشتر. البته خواستن عشق و محبت بیشتر حق هرکس است. بخصوص وقتی که احساس شک و تردید در میان باشد. اما نشان دادن غیرمستقیم حسادت بی ثمر است. احساس مالکیت بیش از حد نسبت به همسر صلاح نیست. با حسادت می توان مطمئن بود که حتماً آن کس را که نمی خواهیم از دست بدهیم، از دست خواهیم داد. هر قدر احساس مالکیت بیشتر باشد. یعنی عشق بیشتری می طلبیم. اما در عوض عشق کمتری دریافت می کنیم. اگر آزادی بیشتری بدهیم و کم توقع تر باشیم، عشق بیشتری دریافت می کنیم. می توانیم با دیدن آزادی و سرزندگی همسرمان لذت فراوانی کسب کنیم.می توانیم همدیگر را تشویق کنیم تا دوستان بیشتری بیابیم و افقهایمان را هرچه گسترده تر کنیم. از تجلیل زندگی باهم و با دوستانمان لذت بیشتری می بریم.
می توانیم با نداشتن توقع از همسرمان که فقط به ما اهمیت بدهد، امیدوارتر بشویم. عشق واقعی می تواند فوق العاده باشد. تنها یک نفر نمی تواند تمام نیازهای دیگری را برآورده کند. همسرمان می تواند بهترین دوستمان باشد. اما او نمی تواند تنها دوستمان باشد. پس می توانیم از او انتظار داشته باشیم تا علایق دیگری نیز داشته باشد. داشتن آزادی برای به دست آوردن دوست ها و سرگرمی های جدید، رابطه مان را هرچه محکم تر می کند. در آزادی هیچ محدودیتی وجود ندارد و برای رابطه ها زیان آور نیست. بلکه می تواند برای لذت بردن از زندگی فرصت های هیجان انگیز و کشف نشده ای به ارمغان بیاورد.
می توانیم با دیدن شادی همسرمان از فعالیت هایی که در آنها برتری دارد، خوشحال بشویم و از وجودش لذت بیشتری ببریم. به افراد شاد، راحت تر می توان عشق ورزید.
می توانیم حضور اعتماد را در رابطه مان پایدار کنیم. یعنی به همدیگر اعتماد داشته باشیم. نسبت به یکدیگر متعهد، وفادار و از خود گذشته باشیم. این خصلت ها به ما اجازه می دهد تا برای آزادی جنس مخالفمان اهمیت قایل باشیم و وقتی کنار هم می نشینیم و وقایع روز را برای هم تعریف می کنیم از دوستی باهم لذت ببریم.
هرچه قوی تر بوده و احساس امنیت بیشتری داشته باشیم، بیشتر مایل خواهیم بود تا خودمان باشیم و همسرمان را هم تشویق کنیم تا خودش باشد.
عشق بدون قید و شرط نه تنها به فردیت هرکس احترام می گذارد بلکه آن را پرورش می دهد، حتی اگر جدایی یا از دست دادن همدیگر را به همراه داشته باشد.
می توانیم هدف مان را رشد معنوی همسرمان قرار بدهیم که فقط با صعود خودش به اوج می رسد.
می توانیم فرد باقی بمانیم و قسمتی از یک جفت به حساب بیاییم. عشق بدون قید و شرط، پیوند خاصی است، اما نمی تواند برای همه یا بسیاری از مشکلات فردی جواب قانع کننده ای باشد. باید به این باور رسید که هیچ کس نمی تواند به غیر از من، مرا شاد کند.

تجربیات من از زندگی با همسر

به یاد داشتن تاریخ مناسبت ها برای زنان همانند به خاطر سپردن موجودی

 بانکی برای مردان است.برای زنان دانستن روزهای تولد و سالگرد ها اهمیت

دارد و با جشن گرفتن آن روز ها را گرا می میدارند. از نظر بیشتر مردان توجه

به روز های تولد  و سالگرد ها و بر گزاری جشن ها بیشتر کاری کودکانه

جلوه میکند!

 زنان از بی توجهی مردان به سالگر د ها تولد یا ازدواج در حیرت اند و مردان از

توجه و دقت خانم ها به این مراسم در شگفت می باشند!

 چند نکته ی کلی که به مردان توصیه می شود:

 هر گز رو زهای سالگرد تولد و ازدواج را فراموش نکنید. در این روز ها به

همسر یا نامزدتان یاد داشت های کوتاه و متن های عاشقانه همراه با هدیه

بدهید که اثر معجزه آسایی دارد!

  آقایان بدانند که  وقتی زنی به همسر یا نامزد خود میگوید:برای تهیه ی هدیه خودت را

به زحمت نینداز  در واقع از ته دل میخواهد ان را تهیه کنید! در واقع مفهوم این

گفته که به خاطر من خودت را به زحمت ننداز یعنی اینکه به طور دقیق

همان کار را باید بکنی!

 از انجا که قدرت سازش در زنان زیاد است  خیلی زود به سختی ها عادت

میکنند  ولی اگز زنی تصور کند قربانی عشق خود شده است دیر یا زود علیه

شوهرش اقدام میکند!

 خانم ها با توجه به اینکه به دنبال برابری و آزادی هستند   ولی دوست دارند

مورد حمایت ( شوهر) قوی و محکم قرار بگیرند.به این علت زنان به مردان

توانمند احترام میگزارند و آنان را مورد تحسین قرار میدهند چرا که می 

خواهند

به او تکیه کنند . مردان هم از اینکه حامی همسرشان باشند لذت میبرند .

 همسرتان دوست دارد به چهره .لباس .  آشپزی. رفتار و کردارش توجه کرده و

از ان ها تعریف کنید که نیاز به تایید و تشویق شما دارند.

 چند نکته ی کلی که به زنان توصیه می شود:

 مرد ها از اشتباه کردن متفرند از اینکه به انان گفته شود اشتباه میکنند

بدشان می آید  حتی از اینکه دیگران بفهمند که ان ها اشتباه کرده اند خیلی

ناراحت میشوند. مردا ها کمتر عذر خواهی میکنند چرا که با عذر خواهی

احساس شکست میکنند.

همسرتان نیاز دارد غذاهای خوشمزه میل کند . از روابط جنسی  عالی بسیار

ارام میگیرد و احساس خیلی خوبی نسبت به شما پیدا میکند در این صورت

است که  به بسیاری از نیاز ها و در خواست های شما جواب مثبت میدهد.

 مردان همانند زنان به تحسین حسن جویی و تمجید به ویژه از سوی همسر

نیاز دارند هر چند وانمود کنند که از تعریف بدشان می اید!

راه های زندگی! درست

3 مثبت فکر کنید
3 آزمون خودشناسی
3 چگونه با کودک از مرگ بگوییم
3 زمانی برای یادگرفتن زندگی
3 روش هایی برای مطالعه مفیدتر
3 افت تحصیلی در میان دانش آموزان
3 شیوع افسردگی در13 تا19 ساله ها
3 آزمون خودشناسی مفهوم زندگی مشترک
3 درمان اختلالات عصبی با خواب خوب شبانه
3 تقویت عزت نفس در کودکان
3 آزمون خودشناسی- به خودتان اولویت می دهید یا به همسرتان
3 تفاوت افسردگی در زنان و مردان
3 سیگار کشیدن جوانان اعتراض به محدودیت‌های غیر منطقی والدین است
3 نگاهی به پیامدهای روحی ـ روانی تک فرزند بودن
3 آزمون خودشناسی
3 عوامل روانی و اجتماعی ناسازگاری در کودکان
3 با همسر خود دوست باشیم
3 با همسر خود دوست باشیم
3 عصبی هستید یا خونسرد
3 تربیت کودک و آنچه والدین باید بدانند
3 آزمون خودشناسی - احساس خوشبختی
3 رفتار با فرزند اول وقتی فرزند دوم به دنیا می آید
3 رنگها چه تأثیری بر سلامت ما دارند
3 خرافات نتیجه مثبت هم دارد!
3 تنبیه میزان استرس در کودکان را افزایش می‌دهد
3 نقاشی بچه ها را چگونه تفسیر کنیم
3 زنان مسن در دوران بارداری بیشتر دلواپس و مضطرب می‌شوند
3 مغز هم غذامی خواهد هم عشق
3 تجربیات بد دوران کودکی خطر بیماری قلبی در بزرگسالی را افزایش می‌دهد
3 بچه های بدغذا
3 والدین چگونه بر ازدواج فرزندان تأثیر می گذارند
3 آزمون خودشناسی معنای زندگی مشترک
3 10 پله تا آرامش
3 نمی خواهم به مدرسه بروم
3 ترس کودکان؛ پدیده ای قابل پیشگیری
3 بررسی آثار دروغ گفتن و شخصیت افراد دروغ پرداز
3 بررسی علل عمده طلاق در خانواده های ایرانی
3 نقش رنگها در بهبود بخشیدن به زندگی
3 خشونت در خانواده احتمال بروز اختلالات شناختی را در بزرگسالی افزایش می‌دهد
3 کودکان پرتحرک نیازها و انتظارات

عشق من ....

خوب نباید عاشقانه چیزی نوشت از یار به قول هوشنگ ابتهاج بر من حرام باد زین پس شراب چشمان یار. وقتی نیازمندان از من کمک می خواهند.

تا حالا اینجا از کسی که دوسش داشتم چیزی ننوشته بودم خوب یادم یجا یک جمله قشنگی دیدم که نوشته بود عاشق رو باید از خودت برونی .. نمی خوام بگم هدفم اینه اما راه حال اینکه عشقت برات بمونه متاسفانه همینه . دنیای عجیبه ضاهری فریبنده داره اما اگر کمی فکر کنیم می بینیم جز یار تو یار کسی یار تو نیست چون کار گذشت جز در انکار تو نیست این نامه اولین نامه عاشقانه من غیر از خدا به شخص ... شخصی که آلان رو تخت نرمش خوابیده و داره به فرداش فکر می کنه .

سلام.

سلام به چشمان عاشقت که هر بار دیدینش نشانی از اولین روزم بود . اولین روز عشق نامی آشنا برای من گرچه تجربه اش برایم سخت بود مردی که نتواند عاشق باشد می میرد . و من هنوز زنده ام دلیلش این است که عاشق چشمان زیبای تو هستم عاشق زندگی پاک و صادقانه ات هستم خنده ای از سر تبسم برایت هدیه می کنم نگاهی جذاب را به سویت میاورم بخند خنده برایت مهمانی گل هاست زمانی که می بینم جز بوسیدن من چیزی نمی خواهی مرا بر این باور می آوری که روز های زندگیم بیش از بیش رنگارنگ تر خواهد شد . وقتی مینشینی و چشمانم را برای آرزو ورق می زنی بدان روز فکر کن که فردی را که اتنخاب کردی برای عاشق شدن لیاقتت را بیش از آن چیزی که فکر کنی دارد . دوستت دارم کلمه بی محتوا و بی معنی است برای همین از این کلمه برای عشقم نسبت به تو استفاده نمی کنم تنها چیزی که برایم مهم است دیدن چشم های قشنگت زیر باران است . دختر رویای زندگی من مرا از یاد مبر چون من از یاد تو برای خود زندگی ساختم از صدای پرتفاوتت نسبت به دیگران بذر عشق را در دل خو نهادم من را از یاد مبر درست است با خود بیگانه ام اما در آینده بیگانگان نمی توانند مرا و تورا از تو و من جدا کنند.

تا زنده ام می پرستم آنکس که مرا پرستد.

بهزاد منفرد

عشق چیست؟

از معلم دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت: حرام است 
از معلم هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول محور نقطة قلب جوان میگردد
از معلم تاریخ پرسیدند عشق چیست؟گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان
استlove از معلم زبان پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:همپای
از معلم ادبیات پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:محبت الهیات است
از معلم علوم پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:عشق تنها عنصری است که بدون اکسیژن میسوزد
از معلم ریاضی پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:عشق تنها عددی است که هرگز تنها نیست
از معلم فیزیک پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:تنها آدم ربایی است که قلب جوان را به سوی خود میکشد
از معلم انشا پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد
از معلم ورزش پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت: تنها توپی است که هرگز اوت نمی شود
از معلم زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:عشق تنها کلمه ای است که ماضی و مضارع ندارد
از معلم زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت:عشق تنها میکروبی است که از راه چشم وارد میشود
از معلم شیمی پرسیدند عشق چیست؟؟گفت عشق تنها اسیدی است که درون قلب اثر می گذارد
واقعا عشق  چیست....؟

مطلبی دیگر در باره تعریف عشق :

عشق چیست؟

شاگردی از استادش پرسید: عشق چیست؟
 استاد در جوابش گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندم زار  به یاد داشته که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی!
 شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
 استاد پرسید: چه آوردی؟
 و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ! هر چه جلو می رفتم، خوشه های پرپشت تر می دیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم.
استاد پاسخ داد: عشق یعنی همین
شاگرد پرسید؟ پس ازدواج چیست؟
استاد گفت: این بار به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور و به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی.
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.
استاد پرسید؛ آیا به راستی این بلندترین درخت است؟
شاگرد پاسخ داد: اولین درخت بلندی که دیدم انتخاب کردم ترسیدم بلندتر از آن پیدا نکنم و دست خالی برگردم.
استاد پاسخ داد: ازدواج یعنی همین


همین امروز برای عشق خود گل بفرستید فروشگاه اینترنتی ارسال گل و هدیه 

دانه های تسبیحم گم شده است.

صدای دیرنه ات  برایم طنین اندازه خاطره ایست گویا برایت هزار بار سخن ناگفته دارم چشمانت باز است بدون آنکه برای دیدنم سفیدی خواهی صدایت گویاست با آنکه صدایم را ارام می شنوی قدم هایم از سر ناچاری کماکان پیچیده است . برای طی کردن این خط ها هنوز هم از خدا زمان می خواهم بنده ناگواری بودم برایش صدایش بسیار فراموش کردم دانه های تسبیحم را گم کردم قبل از آنکه نخش پاره شود دارم میام سراغش نه با جانماز عربی بلکه با دلی گوارا . من بنده بدی بودم که آلان به خوبی زلال شدم خدایا مرا ببخش اگر در نگاهت اشتباه کردم من مقصر نبودم جون تورو نشناخته بودم اینبار اسمت را فریاد می زنم ای خدا  می خواهم دگر از تو جدا نشوم تو خیالی خیالی که در ذهنم است تو تصبیح نیستی که پار شوی توخود اسم حقیقتی می ستایمت می پندارمت به کوچ پرندگان می سرایمت به صدای ناب رویا که من برگشته ام به سوی تو به سوی تو به سوی تو ای ارمغان حقیقت.

بهزاد منفرد

گفتگو با سایه نه گفتگو با تضاد! ( صداق هدایت )

امروز به بازدید کاری از خسرو سینایی رفتم دوستش دارم با تمام کار هایش آشنا هستم در عروس آتش خواستم دستش را ببوسم اما امروز کاری دیدم که از او توقع نداشتم کار زیبایی بود در نور پردازی تصویر برداری بازیگری اما در شناخت صادق هدایت اشتباه کرد. صادق هدایت مردی بزرگ و وصف نا شدنی است اما امروز اقای سینایی او را به تضاد تمام کرد . خیر او تضاد نیست او بخاطر ترز نمرد او برای ترز خود کشی نکرد قبل از آنکه ترز را ببنید وصیت مرگش را نوشت قبل از آنکه بدنیا بیاید نوشت که من را خودکشی نهادند صادق هدایت از دست ما ایرانیان فرارا کرد او از این مرز و بوم رفت با اینکه ایرانی را دوست می داشت و برایش زندگی را دیکته می کرد . صادق هدایت مرد شوخ طبی بود او حتی در مسائل پیچیده می خندید آقای سینایی خنده ای نداشتیم در این سرگذشت از نگاه شما ! صادق هدایت می ترسید نه از انکه ترز را با دندانی کرمو از بین بردند می ترسید از این که مردم ایران را با دندانی کرمو از میان برداشتن صادق هدایت از ایران به پاریس نرفت که به دنبال ترز بگردد او رفت که در ایران نمیرد او خیام را دوست نداشت وگرنه خود کشی نمی کرد او پله ها را اینگونه بالا نرفت وگرنه با گاز خود را نمی کشت او سایه اش را با شطرنج بازی نمی کرد می دانم منظروتان  از شطرنج بیان زندگی و آثار پیچ در پیچ او بود اما او شاه نبود که از بین رفت او سربازی پیاده بود که با اولین شکست خود را باخت برای اینکه او بهترین بود و طاقت شکست را نداشت آقای سینایی من صادق هدایت را شاید به اندازه خود شما نشناسم اما تعاریفی که از ایشان مکتوب شده آنچیزی نبود که شما بر روی نوار های فیلم خود نوشتید صادق هدایت سایه خودش نبود او سایه همه مردم ماست او سایه فرزاد است فرزادی که در این فیلم فقط نشانی از چهره اوباقی بود . با این حال خسرو سینایی را دوست دارم زیرا فیلمساز است و از من بزرگتر اورا پرستش می کنم به دلیل آنکه صادق را دوست دارد اما چه بهتر که کسی تواند کسی را نقد کند که از خود هنرمند والاتر باشد...

 

بهزاد منفرد

ما همه بر خوابیم

هیچ وقت نمی خوام زندگی تبدیل به واقیعیت شه من پیوسته درحال خواب دیدن هستم هستیم من  برگرفته از کلمه رویایم آری می دانم مانند نویسنده گان دیرین نخواهم سر کسی را درد آورم زیرا دوست ندارم از این رویا بیدار شوم من در درحال خواب دیدنم در واقیعت چه کسی تحمل دارد؟ پسرکی در این سرمای زمستان از سرما بلرزد؟ در واقعیت چه کسی باور خواهد کرد من حادثه ای رنج آور را مکتوب کنم نه نه نه نمی شود باز گو کرد سر من بر دار باید فرو رود من نباید از این خواب بیدار شوم اینجا شهر اعجاب است آری ما همه بازیگران جادویی هستیم که همه از ما جز نقش منفی چیزی نخواستند ما بر آسمان قدم می زنیم و در شب صدای روز را زمزمه می کنیم اینها فقط از دست بازیگران شهر رویا بر خواهد آمد نگاه مکن بر من چنین زنجیره وار در حسرتم زیر من در خوابم و رویا می بینم همانطور که تو در خواب به من دروغ می گویی آری لیسیدن لیمویی ترش برایم خاطر است زیرا مرا یاد ترشی زندگیم می اندازد شعله آتش مرا نمی سوزاند بلکه از یخ هم بیشتر مرا سرد می کند زیرا آتش فقط یه رویاست وگرنه در واقعیت چه کسی؟ هم وطنت را آتش می زند؟ نفس را میکشم زیرا برای زنده مانده شدنم زاده شده است صدایم را با قدرت فریاد می زنم زیرا برای آزادیم ساخته شده است و همچنین قلبم را سرخ تر از رنگ کنونم خواهم کرد زیرا برای آتش زدن دل تو زاده خواهد شده است چی کسی باور خواهد کرد که پول می تواند عشق تو را از تو جدا کند می بینی همه خواب است زیرا در واقعیت هیچ پسری زیر باران گل نمی فروشد و هیچ موجودی برای آن بشر گریه نمی کند....

بهزاد منفرد