::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::
::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

فهموندن

گاهی اوقات هرچی هست و نمیشه فهموند بیخیال باید شد ولشون کرد . بعضی ها محکومم به نفهمیدن و دیگه وقت گذاشتن براشون ارزشی نداره چون نمی خوان .

خیلی ها دوست دارن بگن فرشته هستند و بهتر از همه  می دونند.

این فرشته ها خودشون دروغ و سر لوحه کار خودشون قرار دادن  ، متاسفانه مشکل ادم های دروغگو اینه که حرف هیچ کس و باور نمی کنند برای همین شاید از موضع خودشون کوتاه نمیان . من همیشه یه سوال تو ذهنم خیلی درگیرم کرده سالها باهام هست . اونم اینکه چرا ادمها دوست دارن به کسی که کمکی نمی خواد کمک کنند شاید کم کم باید بیخیال همه شم.

در این که گرگ بودم شکی نیست .

در اینکه از رمز لبریزم شکی نیست

از اینکه دست خیلی ها برام رو هستش شکی نیست .

از اینکه می دونم کجا چی بگم و یا کجا هیچی نگم هم شکی نیست.

از اینکه می دونم دوست و دشمن کیه ولی به روی خودم نمیارم هم شکی نیست .

از اینکه میرم تو دل خطر و سالم میام بیرون شکی نیست .

از اینکه به ادمای احمق می خندم و درجا بروشون میارم هم شکی نیست .

ولی اینا صفت یه ادم بد نیست .

نباید گشت دنبال چیزی که نیست

یکم باید شک کرد ولی عمل  و هم دید .


یکم باید دید 

باچشمای باز بدون حاشیه

هرچی نیست و هم دید

یکم فکر کن با ذهنی باز

یکم ذکر کن با چشمی باز

ولی دروغ نگو به خودت 

یه وقتایی باید خودتم دید

من اینه تو نیستم

من واسه خودم دنیایی دارم

من بهانه تو نیستم

شرمتم می گه واست انکاری دارم

ولی جای تو نیستم

از من نگو

هرچی هستی من نیستم

باز نشین یه گوشه بگو منم خدایی دارم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد