::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::
::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

غرور...

بچه که بودم تا آلان که مثلا بزرگ شدم یه شعر بود همیشه گوش می دادم فقط زمانی که تنها می شدم میومد می گفت .:

چرا وقتی که آدما تنها میشه غم و غصش قدر یک دنیا میشه! میره یک گوشه پنهون میشنه اونجا رو مثل یه زندون می بینه!

هر وقت تنها شدم قدر عشق و دونستم واقعا تو این زمونه هیچ کسی یار کسی نیست جز خود آدما ، امروز داشتم به این فکر می کردم که واقعا چرا من نمی تونم تنها زندگی کنم . راستش اخلاق دیگران رو من تاثیر جالبی نگذاشته ، تو این زمین که فقط آدمای خاکی توشون زندگی می کنن بعضی ها یه سری شغل دارند یه شغل برام جالب بود اونم این که بعضی دیگه کارشون شده عشق به بازی بگیرند و از این یار به یار دیگری بند این مسائله برام پوچ و بی دلیل من هیچ وقت نخواستم عشق و فراموش کنم یا بخوام باهاش بجنگم خسته که شدم از این دنیا نه بلکه از موجودات بی رحم خاکی ! یکی از سخت ترین کارهائی که تو زندگیم دیدم و تجربه کردم مبارزه با غرور ... غرور رو نمیشه رها کرد بخاطر عشق بارها غرور رو زیر پا گذاشتم و چوبشو خوردم . اما می دونم روزی میرسه و این ضعف و کنار می ذارم و اون روز من خوشبخترین مرد روی زمینم چون دیگه هیچ کس شغل عاشق کشی شو به رخ من نمی کشه!!!

نظرات 8 + ارسال نظر
حسین رضایی دوشنبه 7 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 06:14 ب.ظ http://rezaei307.blogsky.com

سلام دوست عزیزم
احوال شما
مثل همیشه عالی بود
من هم آپم
منتظرت هستم
یا علی

رضا وثیقی نژاد طهرانی چهارشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:18 ب.ظ http://mrvnt.blogfa.com

سلام بهزاد جان
اول بدون چاپلوسی می گم کارت عالی و من از طرز نگارشت واقعا خوشم میآد دو به وبلاگم بیا مطلب توش گذاشتم که شاید خوشحالت کنه یا اینکه ناراحتت . منتظرتم

مریم یکشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:30 ب.ظ

جقدر قشنگ بود بهزاد بهت تبریک میگم دیشب داشتم یه مقاله می خوندم یکی از نوشته هات و به اسمت زیرش چا پ کرده بود!

رضا وثیقی نژاد طهرانی سه‌شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:16 ق.ظ http://mrvnt.blogfa.com

سلام
اولا معذرت می خوام که نتونستم سر کار اعدام دعوتت کنم !!!
چونکه کار اعدام 3 روزه آماده شد برا همینم من شبا رو صحنه می خوابیدم اما شکر هر کی کار و دید رازی بود نه بخاطر بازی من بخاطر متن قشنگ تو اگه هم افتخار بدی با هم رفقاتمون صمیمی تر کنیم و نوشته های قشنگتو با کارای بد من خرابش کنی !!! :))
به هر حال خیلی خوشحال شدم که به وبلاگم اومدی و نظرای قشنگی رو گذاشتی .

نغمه یکشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:07 ب.ظ http://delbar14.blogfa.com

سلام.

من به شما میگم بازم سرخوش باش .

که لطیف هایی مثل شما نمی بازند اگرچه به نظر برسه بازنده اند.
هر روز لطیف تر شی .

یا حق.

parimah جمعه 26 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 04:12 ب.ظ

ah ah in do0stat cheghad lo0o0s nazar midan!!!hala ino bade divorce neveshty ya ghablesh ?

نگین چهارشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:13 ب.ظ

دوووووست دارم عشقم تنها باشه چووون خودش تنهایی رو دوووست داره د..و....ست دارم دزدکی نگاش کنم همین....راستی این احساس اسمش چیه؟میگن عاشق عشق یعنی چی؟عشق غرور میاره من به خوودم میبالم توو خیابوون وقتی راه میرم سرم بالاست چون عاشقم.عاشق عشقم.اووووون شاد باشه اووون خوش باشه اووون منم.نه من اووونم نمیدنم یکی ریشه اس... اووون ریشه اس بدووون ریشه یه گل میپووووسه درسته هیچوقت ریشه رو گل نمیبینه ولی همه ی زیباییشو مدیووونه ریشه هس.تا ابد ریشه نباشه گلم نیست.....

[ بدون نام ] سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:23 ب.ظ

متاسفم بهزاد.وای که چقدر اشتباه بود فکرم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد