::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::
::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

قدم هایی از سر ناچاری

وقتی می خواهی از رودخانه رد شوی به اب زلال آن خیره می شوی می خندی و می گویی ای خدا چقدر بزرگی بدون اینکه از خدا تشکر کنی که این چشمان زیبا را به تو داده تا بتوانی این قدرت را ببینی....

بهزاد منفرد

نظرات 4 + ارسال نظر
الهام یکشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:34 ب.ظ http://ravayat.blogsky.com

اره ولی چرا خدا نمیگه : خواهش میکنم بنده ی گرامی !...

علی دوشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:56 ق.ظ http://ali59.blogfa.com

سلام بهزادجان
وبت زیباست ازهمه مهترمطالبش
خوشحال میشم به کلبه حقیرسربزنی
منتظرتم

نیایش دوشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 02:38 ب.ظ http://nyayesheto.blogfa.com

سلام بهزاد جان
واقعا زیبا و درست نوشتی
موفق باشی
اپ کردی خبرم کن

علی دوشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 05:12 ب.ظ http://www.arjancity.tk

بهت تبریک میگم.وبلاگت خیلی قشنگه.اگه با تبادل لینک موافقی لینک من رو با اسم هری پاتر و بهبهان در وبلاگت بذار و به من خبر بده تا لینکتو بذارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد