::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::
::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

مریم زنده است

زندگی برای من بجز تو فقط ماتم

چشمانتو باز کن فقط کافیه بیبنی که ذره ذره زندگی روشن

یه شب خواست خودم و دار بزنم

داشتم وصیت نامه می نوشتم

وصیت نامه با نام مریم تمام شد

طناب دار مرا تشویق به مردن می کرد

شک نداشتم که امشب آخرین نفس زندگیم

به ارمی کاغذ را زیر کتاب گذاشتم

قدم هایم زمین را وجب می کرد

جشمانم به حلقه گرد پایان زندگی خیره بود

طناب به لوستر اویزان بود

فقط کافی بود که زندگی در گردنم حلقه بزنه

رو سکو رفتم  برای آخرین بار نام عشق را بر زبان آوردم

و با صدای فریاد سکو را به جلو حل دادم

تمام جراغ های لوستر خاموش شد

زیرا نوری در زندگی من باقی نماند

من مردم ولی اینک عاشقانه عاشقم بانویی زیبا  دارم که برایش

می درخشم او یک فرشته است

فرشته ای به رنگ کل مریم

نظرات 3 + ارسال نظر
مینا (اسکلت سوسول قدیم) دوشنبه 28 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 07:17 ب.ظ

دیدم نظر نداری گناه داری گفتم برات یه چی بزنم. مثل مودبا میگم موفق باشی.....

چه کنم دیگه هیچکی من ودوس نداره

نازنین چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:39 ق.ظ http://www.roozegareman.blogfa.com

سلام از خوندن وبلاگت لذت بردم به خصوص از شنیدن موزیک روی وبت که حتما بهم بگو چیه؟ خیلی دوست دارم بدونم اهنگ چیه و اینکه واقعا به مریم حیدر زاده علاقه داری؟ به وب ما هم سر بزن مرسی

نگین چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:36 ب.ظ http://negin-ashegh.blogsky.com

اگر پشت در را نگاهی میکردی...نگاه غیربه آشنای دخترکی تنه.ا اشکبار نگرانت بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد