ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
سلام عشق
داشتم ظرف می شستم
یاد چیزی افتادم
روزی باد می وزید
۲ راهب درباره پرچمی که به اهتراز درا مده بود
بحث می کردن
اولی می گفت من می گویم پرچم تکان می خورد نه باد
دومی می گفت من می گویم باد تکان می خورد نه پرچم
شاگرد سومی که از انجا گذر می کرد گفت
باد تکان نمی خورد ، پرچم تکان نمی خورد، این ذهن شماست که تکان می خورد
وای بشقاب از دستم افتاد شکست
عجب حکایتست
سلام مرا به همه برسان
سلام وبلاگ با حالی داری به منم سر بزن
سلام بهزاد جان ...
این یکی هم قشنگ بود، فکر کنم فهمیدم تو چه سبکی می نویسی ...
راستی اینکه گفتی بودی باهات همکاری می کنم؟ در چه زمینه ای؟
آی شما رو هم اد کردیم ...
به شما هم لینک دادیم ...
موفق باشی
سلام
بسیار زیبا بود اما بترس از اون روزی که واقعا من بسراغت بیام
نه بابا شوخی کردم
راستی
خدا بزرگه با بای
شکستن بشقاب مهم نیست..مواظب باش دلی رو نشکنی!