عشق
اینبار نامه ات خیلی دیر به دستم رسید
گفته بودی دستت را بریده ای
چطور اینجوری شد؟
به نظر می رسد که مراقب بدن خویش نیستی
راستش عشق در پاسخ به نامه ات باید بگویم
انسان موجودی ست عجیب، بسیار عجیب
زیرا او با فریب دیگران آغاز
و به فریب خود تمام می کند
درویشی مشغول گذر از کوچه ای در روستا بود
غرق در بحر تفکر
ناگهان چند بچه شیطان شروع کردن به پرتاب سنگ
درویش شگفت زده شد
به علاوه او ادمی نحیف الجسه بود
او فریاد زد سنگ نیندازید
در عوض خبر جالبی برایتان دارم
بسیار خوب حکایت چیست؟ به شرط انکه فلسفی نباشد.
درویش به دروغ گفت :
پادشاه، بار عام داده است همه دعوتند
بچه ها به سمت قصر پادشاه دویدند
و درویش نیز از موضوعی که طرح کرده بود خوشش امد
نازک طبعی ها و خوشوقتی های سرگرم کننده
او به بچه ها نگاه می کرد
و دید که در ان دور ها ناپدید شدن
ناگهان درویش درایش را جمع و جور کرد
و با سرعت به سوی بچه ها دوید
او همینطور که نفس نفس می زد پیش خودش گفت
بهتر است من هم بروم ببینم شاید راست گفته با شم
جالب بود (((:
سلام
متن جالبی بود
موفق باشی
با سلام
میخواستیم که شما هم در قرعه کشی بزرگ میکرون شرکت کنید قرعه کشی که شما هم برنده ی آن هستید
با تشکر میکرون
بای
سلام وبلاگ قشنگی داری خسته نباشید
خيلی جالب بود ... نشنيده بودم ...
میگم بدجوری تریپ لاو زدی
متون جالبی را نوشته اید . خسته نباشید .
حتما یه سر هم به ما بزن